panke

panke

panke

panke

اسمس برای روزهای برفی دی ماه ۹۳

اسمس روز برفی

دست از این همه باران بردار
برای رسیدن به تو چترهم باز نمیکنم
میخواهم تنم خیس این همه باران شود…
دست از این همه برف بردار
پاهایم که درمانده شود
به زانو افتاده میدوم

.

.

.

مثل گنجشک ها دوست دارمت
مثل گنجشک هایی که میدانند
پای کدام پنجره ای ، نزدیک کدام درخت
مثل گنجشک ها بغض میکنم
وقتی پنجره را می بندی
و میمانم پشت شیشه
زیر برف و یخ میزنم از شب
مثل گنجشک ها دوست دارمت ،
دانه بریزی یا نریزی

.

.

.

رفیقم میگه: بیا بریم برف بازی…
بهش میگم: مگه برف اومده…؟!
میگه: نه سرد باشه کافیه…!
من: …!
میگه: مگه بچه بودیم خاله بازی میکردیم خوده خاله بود…؟!
تا حالا اینجوری قانع نشده بودم

.

.

.

برف پاک کن
“خاطــــرات”
بیهوده جان می کند …
“یاد تو” این سوی شیشه است…

.

.

.

اومدم تو این هواى سرد قهوه درست کنم و کنار شومینه با آرامش قهوه بخورم

و از پنجره بارش برف رو تماشا کنم، دیدم تو خونه نه شومینه داریم نه قهوه. برفم که نمیاد.
*

*

هیچى دیگه , نشستم منتظرم شلغما بپزن

.

.

.

برای ساختن آدم برفی ، برف لازم نیست!!!!
یک برخورد سرد کافیست

.

.

.

تنهایى شاخه ى درختى است پشت پنجره ام
گاهى لباس برگ مى پوشد
گاهى لباس برف مى پوشد
اما؛
همیشه هست

.

.

.

برف آمد و پاییز فراموشت شد
آن گریه ی یک ریز فراموشت شد
انگار نه انگار که با هم بودیم
چه زود همه چیز فراموشت شد

.

.

.

دارد برف میبارد همه خوشحال ند …
و من غمگین ….
اخر برف دارد رد پاهایت را می پوشاند

.

.

.

روسریت را بردار
تا ببینم بر شب موهای سیاهت
چند برف زمستان نشسته
تا من به بهار برسم

.

.

.

تنهایی یعنی..
*

*

*
گلوله برف درست کنی، اما کسی نباشه بزنی بهش!
گلوله ات رو پرت کنی یه طرف

.

.

.

نه برف باریده
نه عمر گذشته
ونه من در آسیاب سفید کرده ام موهایم را
فقط روزی که رفتی دنیا تمام شد

.

.

.

وقتی عقیده ، عقده خوانده میشود
و نور چراغ در آب ، مهتاب تلقی
و متانت زمین زیر برف یخ میزند
نان از یتیم خانه میدزدیم
و می فهمیم
دزد، اشتباه چاپی درد است


منبع : ahleiran.ir


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.